صلوات |
 
حکمت 101
روش بر طرف کردن نیازهاى مردم
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: بر آوردن نیازهاى مردم پایدار نیست مگر به سه چیز، کوچک شمردن آن تا خود بزرگ نماید، پنهان داشتن آن تا خود آشکار شود، و شتاب در بر آوردن آن، تا گوارا باشد.
حکمت 102
آینده و مسخ ارزشها
(سیاسى، علمى، تاریخى) و درود خدا بر او، فرمود: روزگارى بر مردم خواهد آمد که محترم نشمارند جز سخن چین را، و خوششان نیاید جز از بدکار هرزه، و ناتوان نگردد جز عادل. در آن روزگار کمک به نیازمندان خسارت، و پیوند با خویشاوندان منّت گذارى، و عبادت نوعى برترى طلبى بر مردم است، در آن زمان حکومت با مشورت زنان، و فرماندهى خردسالان، و برترى خواجگان اداره مىگردد.
حکمت 103
روش برخورد با دنیا
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: (پیراهن و صله دارى بر اندام امام بود شخصى پرسید چرا پیراهن وصله دار مىپوشى) دل با آن فروتن، و نفس رام مىشود، و مؤمنان از آن سر مشق مىگیرند. دنیاى (حرام) و آخرت، دو دشمن متفاوت، و دو راه جداى از یکدیگرند، پس کسى که دنیا پرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت کینه ورزد و با آن دشمنى خواهد کرد. و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوى آن دو، هر گاه به یکى نزدیک شود از دیگرى دور مىگردد، و آن دو همواره به یکدیگر زیان رسانند.
حکمت 104
1-وصف زاهدان
(اخلاقى، تربیتى) و درود خدا بر او، فرمود: (از نوف بکّالى«» نقل شده، که در یکى از شبها، امام على علیه السّلام را دیدم براى عبادت از بستر برخاست، نگاهى به ستارگان افکند، و به من فرمود: خوابى یا بیدار گفتم: بیدارم. فرمود: اى نوف خوشا به حال آنان که از دنیاى حرام چشم پوشیدند، و دل به آخرت بستند، آنان مردمى هستند که زمین را تخت، خاک را بستر، آب را عطر،«» و قرآن را پوشش زیرین،«» و دعا را لباس روئین خود قرار دادند، و با روش عیساى مسیح با دنیا بر خورد کردند.
2-ارزش سحرخیزى
اى نوف همانا داوود پیامبر (که درود خدا بر او باد) در چنین ساعتى از شب بر مىخاست، و مىگفت: «این ساعتى است که دعاى هر بندهاى به اجابت مىرسد، جز با باج گیران، جاسوسان، شبگردان و نیروهاى انتظامى حکومت ستمگر، یا نوازنده طنبور و طبل».
حکمت 105
احترام گذاشتن به مرزها و حدود احکام الهى
(عبادى) و درود خدا بر او، فرمود: همانا خدا واجباتى را بر شما لازم شمرده، آنها را تباه نکنید، و حدودى براى شما معین فرموده، امّا از آنها تجاوز نکنید، و از چیزهایى نهى فرمود، حرمت آنها را نگاه دارید، و نسبت به چیزهایى سکوت فرمود نه از روى فراموشى، پس خود را در باره آنها به رنج و زحمت دچار نسازید.
حکمت 106
ره آورد شوم دین گریزى
(اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: مردم براى اصلاح دنیا چیزى از دین را ترک نمىگویند، جز آن که خدا آنان را به چیزى زیانبارتر دچار خواهد ساخت.
حکمت 107
علل سقوط عالمان بى عمل
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: چه بسا دانشمندى که جهلش او را از پاى در آورد و دانش او همراهش باشد امّا سودى به حال او نداشته باشد.
حکمت 108
شگفتىهاى روح آدمى
(علمى) و درود خدا بر او، فرمود: به رگهاى درونى انسان پاره گوشتى آویخته که شگرفترین اعضاى درونى اوست، و آن قلب است، که چیزهایى از حکمت، و چیزهایى متفاوت با آن، در او وجود دارد. پس اگر در دل امیدى پدید آید، طمع آن را خوار گرداند، و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد، و اگر نومیدى بر آن چیره شود، تأسّف خوردن آن را از پاى در آورد، اگر خشمناک شود کینهتوزى آن فزونى یابد و آرام نگیرد، اگر به خشنودى دست یابد، خویشتن دارى را از یاد برد، و اگر ترس آن را فراگیرد پرهیز کردن آن را مشغول سازد. و اگر به گشایشى برسد، دچار غفلت زدگى شود، و اگر مالى به دست آورد، بىنیازى آن را به سرکشى کشاند، و اگر مصیبت ناگوارى به آن رسد، بىصبرى رسوایش کند، و اگر به تهیدستى مبتلا گردد، بلاها او را مشغول سازد، و اگر گرسنگى بىتابش کند، ناتوانى آن را از پاى درآورد، و اگر زیادى سیر شود، سیرى آن را زیان رساند، پس هر گونه کند روى براى آن زیانبار، و هر گونه تندروى براى آن فساد آفرین است.
حکمت 109
ارزش والاى اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم
(اعتقادى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: ما تکیه گاه میانهایم، عقب ماندگان به ما مىرسند، و پیش تاختگان به ما باز مىگردند.
 
حکمت 110
شرائط تحقّق اوامر الهى
(سیاسى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: فرمان خدا را بر پاندارد، جز آن کس که در اجراى حق مدارا نکند،
سازشکار نباشد، و پیرو آرزوها نگردد.
حکمت 111
عشق تحمّل ناشدنى امام على علیه السّلام
(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: (پس از بازگشت از جنگ صفّین، یکى از یاران دوست داشتنى امام، سهل بن حنیف از دنیا رفت.) اگر کوهى مرا دوست بدارد، در هم فرو مىریزد. (یعنى مصیبتها، به سرعت به سراغ او آید، که این سرنوشت در انتظار پرهیزکاران و برگزیدگان خداست، همانند آن در حکمت 112 آمده است)
حکمت 112
مشکلات شیعه بودن
(اعتقادى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: هر کس ما اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را دوست بدارد، پس باید فقر را چونان لباس رویین بپذیرد. (یعنى آماده انواع محرومیتها باشد)
«این کلمات را به معانى دیگرى تفسیر مىکنند که اینجا جاى ذکر آن نیست»
حکمت 113
ارزشهاى والاى اخلاقى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: سرمایهاى از عقل سودمندتر نیست، و تنهایى ترسناکتر از خودبینى، و عقلى چون دوراندیشى، و بزرگوارى چون تقوى، و همنشینى چون اخلاق خوش، و میراثى چون ادب، و رهبرى چون توفیق الهى، و تجارتى چون عمل صالح، و سودى چون پاداش الهى، و پارسائى چون پرهیز از شبهات، و زهدى چون بىاعتنایى به دنیاى حرام، و دانشى چون اندیشیدن، و عبادتى چون انجام واجبات، و ایمانى چون حیاء و صبر، و خویشاوندى چون فروتنى، و شرافتى چون دانش، و عزّتى چون بردبارى، و پشتیبانى مطمئنتر از مشورت کردن نیست.
حکمت 114
جایگاه خوشبینى و بد بینى در جامعه
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: هر گاه نیکوکارى بر روزگار و مردم آن غالب آید، اگر کسى به دیگرى گمان بد برد، در حالى که از او عمل زشتى آشکار نشده ستمکار است، و اگر بدى بر زمانه و مردم آن غالب شود، و کسى به دیگرى خوش گمان باشد«»، خود را فریب داد.
حکمت 115
توجّه به پایان پذیرى دنیا
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: (شخصى از امام پرسید حال شما چگونه است فرمود:) چگونه خواهد بود حال کسى که در بقایاى خود ناپایدار، و در سلامتى بیمار است، و در آنجا که آسایش دارد مرگ او فرا مىرسد
حکمت 116
انسان و انواع آزمایشها
(اعتقادى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: چه بسا کسى که با نعمتهایى که به او رسیده، به دام افتد، و با پردهپوشى بر گناه، فریب خورد، و با ستایش شدن، آزمایش گردد، و خدا هیچ کس را همانند مهلت دادن، نیازمود.
حکمت 117
پرهیز از افراط و تفریط در دوستى با امام علیه السّلام
(اعتقادى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: دو تن به خاطر من به هلاکت رسیدند: دوست افراط کننده، و دشمن دشنام دهنده.
حکمت 118
استفاده از فرصتها
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: از دست دادن فرصت، اندوهبار است.
حکمت 119
ضرورت شناخت دنیا
(اخلاقى، تربیتى) و درود خدا بر او، فرمود: دنیاى حرام چون مار سمّى است، پوست آن نرم ولى سمّ کشنده در درون دارد، نادان فریب خورده به آن مىگراید، و هوشمند عاقل از آن دورى گزیند.
 
حکمت 120
روانشناسى قبائل قریش
(علمى، اجتماعى، تاریخى) و درود خدا بر او، فرمود: (از قریش پرسیدند) امّا بنى مخزوم، گل خوشبوى قریشند، و که شنیدن سخن مردانشان، و ازدواج با زنانشان را دوست داریم، امّا بنى عبد شمس«» دوراندیشتر، و در حمایت مال و فرزندان توانمندترند که به همین جهت بد اندیشتر و بخیلتر مىباشند، و امّا ما (بنى هاشم) آنچه را در دست داریم بخشندهتر، و براى جانبازى در راه دین سخاوتمندریم. آنها شمارشان بیشتر امّا فریب کارتر و زشت روىترند، و ما گویاتر و خیرخواهتر و خوشروى تریم.«»
حکمت 121
ارزیابى عملها
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: چقدر فاصله بین دو عمل دور است: عملى که لذّتش مىرود و کیفر آن مىماند، و عملى که رنج آن مىگذرد و پاداش آن ماندگار است
حکمت 122
عبرت از مرگ یاران
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: (در پى جنازهاى مىرفت و شنید که مردى مىخندد.) گویى مرگ بر غیر ما نوشته شده، و حق جز بر ما واجب گردید، و گویا این مردگان مسافرانى هستند که به زودى باز مىگردند، در حالى که بدنهایشان را به گورها مىسپاریم، و میراثشان را مىخوریم. گویا ما پس از مرگ آنان جاودانهایم آیا چنین است، که اندرز هر پند دهندهاى از زن و مرد را فراموش مىکنیم و خود را نشانه تیرهاى بلا و آفات قرار دادیم
حکمت 123
الگوهاى کامل انسانیت
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: خوشا به حال آن کس که خود را کوچک مىشمارد، و کسب و کار او پاکیزه است، و جانش پاک، و اخلاقش نیکوست، که ما زاد بر مصرف زندگى را در راه خدا بخشش مىکند، و زبان را از زیاده گویى باز مىدارد و آزار او به مردم نمىرسد، و سنّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم او را کفایت کرده، بدعتى در دین خدا نمىگذارد.
(برخى حکمت 123 و 122 را از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نقل کردهاند)
حکمت 124
روانشناسى زن و مرد
(علمى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: غیرت زن، کفر آور، و غیرت مرد نشانه ایمان اوست.
حکمت 125
امام و شناساندن اسلام
(معنوى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: اسلام را چنان مىشناسانم که پیش از من کسى آنگونه معرّفى نکرده باشد. اسلام همان تسلیم در برابر خدا و تسلیم همان یقین داشتن، و یقین اعتقاد راستین، و باور راستین همان اقرار درست، و اقرار درست انجام مسئولیتها، و انجام مسئولیتها همان عمل کردن به احکام دین است.
حکمت 126
شگفتى ضدّ ارزشها
(اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: در شگفتم از بخیل: به سوى فقرى مىشتابد که از آن مىگریزد، و سرمایهاى را از دست مىدهد که براى آن تلاش مىکند. در دنیا چون تهیدستان زندگى مىکند، امّا در آخرت چون سرمایهداران محاکمه مىشود. و در شگفتم از متکبّرى که دیروز نطفهاى بىارزش، و فردا مردارى گندیده خواهد بود و در شگفتم از آن کس که آفرینش پدیدهها را مىنگرد و در وجود خدا تردید دارد و در شگفتم از آن کس که مردگان را مىبیند و مرگ را از یاد برده است، و در شگفتم از آن کس که پیدایش دوباره را انکار مىکند در حالى که پیدایش آغازین را مىنگرد، و در شگفتم از آن کس که خانه نابود شدنى، را آباد مىکند امّا جایگاه همیشگى را از یاد برده است.
حکمت 127
نکوهش از سستى در عمل
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که در عمل کوتاهى کند، دچار اندوه گردد، و آن را که از مال و جانش بهرهاى در راه خدا نباشد خدا را به او نیازى نیست.
حکمت 128
تأثیر عوامل زیست محیطى در سلامت
(عملى، بهداشتى) و درود خدا بر او، فرمود: در آغاز سرما خود را بپوشانید، و در پایانش آن را دریابید، زیرا با بدنها همان مىکند که با برگ درختان خواهد کرد: آغازش مىسوزاند، و پایانش مىرویاند.«»
حکمت 129
شناخت عظمت پروردگار
(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: بزرگى پروردگار در جانت، پدیدهها را در چشمت کوچک مىنمایاند.
 
حکمت 130
توجّه به فنا پذیرى دنیا
(اخلاقى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: (امام علیه السّلام، وقتى از جنگ صفّین برگشت و به قبرستان پشت دروازه کوفه رسید رو به مردگان کرد.) اى ساکنان خانههاى وحشت زا، و محلّههاى خالى و گروهاى تاریک، اى خفتگان در خاک، اى غریبان، اى تنها شدگان، اى وحشت زدگان، شما پیش از ما رفتید و ما در پى شما روانیم، و به شما خواهیم رسید. امّا خانههایتان دیگران در آن سکونت گزیدند و امّا زنانتان با دیگران ازدواج کردند، و امّا اموال شما در میان دیگران تقسیم شد این خبرى است که ما داریم، حال شما چه خبر دارید (سپس به اصحاب خود رو کرد و فرمود) بدانید که اگر اجازه سخن گفتن داشتند، شما را خبر مىدادند که: بهترین توشه، تقوا است.
حکمت 131
و درود خدا بر او، فرمود: (شنید مردى دنیا را نکوهش مىکند.) (اخلاقى، اجتماعى)
1-توبیخ نکوهش کننده دنیا:
اى نکوهش کننده دنیا، که خود به غرور دنیا مغرورى و با باطلهاى آن فریب خوردى خود فریفته دنیایى و آن را نکوهش مىکنى آیا تو در دنیا جرمى مرتکب شدهاى یا دنیا به تو جرم کرده است کى دنیا تو را سرگردان کرد و در چه زمانى تو را فریب داد آیا با گورهاى پدرانت که پوسیدهاند (تو را فریب داد) یا آرامگاه مادرانت که در زیر خاک آرمیدهاند آیا با دو دست خویش بیماران را درمان کردهاى و آنان را پرستارى کرده و در بسترشان خواباندهاى
درخواست شفاى آنان را کرده، و از طبیبان داروى آنها را تقاضا کردهاى در آن صبحگاهان که داروى تو به حال آنان سودى نداشت، و گریه تو فایدهاى نکرد، و ترس تو آنان را سودى نرساند، و آنچه مىخواستى به دست نیاوردى، و با نیروى خود نتوانستى مرگ را از آنان دور کنى. دنیا براى تو حال آنان را مثال زد، و با گورهایشان، گور، خودت را به رخ تو کشید.
2-خوبیها و زیباییهاى دنیا:
همانا دنیا سراى راستى براى راست گویان، و خانه تندرستى براى دنیا شناسان، و خانه بىنیازى براى توشهگیران، و خانه پند، براى پندآموزان است. دنیا سجدهگاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان الهى، فرودگاه وحى خدا، و جایگاه تجارت دوستان خداست، که در آن رحمت خدا را به دست آوردند، و بهشت را سود بردند. چه کسى دنیا را نکوهش مىکند و جدا شدنش را اعلام داشته، و فریاد زد که ماندگار نیست، و از نابودى خود و اهلش خبر داده است و حال آن که (دنیا) با بلاى خود بلاها را نمونه آورد، و با شادمانى خود آنان را به شادمانى رساند. در آغاز شب به سلامت گذشت، امّا در صبحگاهان با مصیبتى جانکاه بازگشت، تا مشتاق کند، و تهدید نماید، و بترساند، و هشدار دهد، پس مردمى در بامداد با پشیمانى، دنیا را نکوهش کنند، و مردمى دیگر در روز قیامت آن را مىستایند، دنیا حقائق را به یادشان آورد، یاد آور آن شدند، از رویدادها برایشان حکایت کرد، او را تصدیق کردند، و اندرزشان داد، پند پذیرفتند.
حکمت 132
ضرورت یاد مرگ
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: خدا را فرشتهاى است که هر روز بانگ مىزند: بزایید براى مردن، و فراهم آورید براى نابود شدن، و بسازید براى ویران گشتن.
حکمت 133
اقسام مردم و دنیا
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: دنیا گذرگاه عبور است، نه جاى ماندن، و مردم در آن دو دستهاند: یکى آن که خود را فروخت و به تباهى کشاند، و دیگرى آن که خود را خرید و آزاد کرد.
حکمت 134
حقوق دوستان
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: دوست، دوست نیست مگر آن که حقوق برادرش را در سه جایگاه نگهبان باشد: در روزگار گرفتارى، آن هنگام که حضور ندارد، و پس از مرگ.
حکمت 135
چهار ارزش برتر
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: کسى را که چهار چیز دادند، از چهار چیز محروم نباشد، با دعا از اجابت کردن، با توبه از پذیرفته شدند، با استغفار از آمرزش گناه، با شکرگزارى از فزونى نعمتها.
مىگویم: (و این حقیقت مورد تصدیق کتاب الهى است که در مورد دعا گفته است: «مرا بخوانید تا خواستههاى شما را بپردازم». (قرآن کریم، سوره مؤمن، آیه 60) در مورد استغفار گفته است: «هر آن که به بدى دست یابد یا بر خود ستم روا دارد و از آن پس به درگاه خدا استغفار کند، خداى را آمرزشگر و مهربان یابد». (قرآن کریم، سوره نساء، آیه 110) در مورد سپاس فرموده است: «بى شک اگر سپاس گزارید، بر نعمت مىافزایم». (قرآن کریم، سوره ابراهیم، آیه 7) و در مورد توبه فرموده است: («تنها توبه را خداوند از کسانى مىپذیرد که از سر نادانى به کار زشتى دست مىیابند و تا دیر نشده است باز مىگردند، تنها چنین کسانند که خداوند در موردشان تجدید نظر مىکند، که خدا دانا و حکیم است». (قرآن کریم، سوره نساء، آیه 17)
حکمت 136
فلسفه احکام الهى
(اخلاقى، معنوى)
و درود خدا بر او، فرمود: نماز، موجب نزدیکى هر پارسایى به خداست، و حج جهاد هر ناتوان است. هر چیزى زکاتى دارد، و زکات تن، روزه، و جهاد زن، نیکو شوهر دارى است.
حکمت 137
صدقه راه نزول روزى
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: روزى را با صدقه دادن فرود آورید.
حکمت 138
نقش یا دانش الهى در انفاق
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: آن که پاداش الهى را باور دارد، در بخشش سخاوتمند است.
حکمت 139
تناسب امداد الهى با نیازها
(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: کمک الهى به اندازه نیاز فرود مىآید.
 
حکمت 140
قناعت و بىنیازى
(اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: آن که میانه روى کند تهیدست نخواهد شد.
حکمت 141
راه آسایش
(اجتماعى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: اندک بودن تعداد زن و فرزند یکى از دو آسایش است.
حکمت 142
دوستىها و خردمندى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: دوستى کردن نیمى از خردمندى است.
حکمت 143
غمها و پیرى زودرس
(اخلاقى، بهداشت روانى) و درود خدا بر او، فرمود: اندوه خوردن، نیمى از پیرى است.
حکمت 144
تناسب بردبارى با مصیبتها
(اخلاقى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: صبر به اندازه مصیبت فرود آید، و آن که در مصیبت بىتاب بر رانش زند، اجرش نابود مىگردد.
حکمت 145
عبادتهاى بىحاصل
(اخلاقى، معنوى، عبادى) و درود خدا بر او، فرمود: بسا روزهدارى که بهرهاى جز گرسنگى و تشنگى از روزهدارى خود ندارد، و بسا شب زندهدارى که از شب زندهدارى چیزى جز رنج و بىخوابى به دست نیاورد خوشا خواب زیرکان، و افطارشان
حکمت 146
ارزش دعا، صدقه و زکات دادن
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: ایمان خود را با صدقه دادن، و اموالتان را با زکات دادن نگاهدارید، و امواج بلا را با دعا از خود برانید.
حکمت 147
(علمى، اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: (کمیل بن زیاد مىگوید: امام دست مرا گرفت، و به سوى قبرستان کوفه برد، آنگاه آه پردردى کشید و فرمود) اى کمیل بن زیاد این قلبها بسان ظرفهایى هستند، که بهترین آنها، فراگیرترین آنهاست، پس آنچه را مىگویم نگاهدار:
1-اقسام مردم (مردم شناسى
«» مردم سه دستهاند، دانشمند الهى، و آموزندهاى بر راه رستگارى، و پشّههاى دست خوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که به دنبال هر سر و صدایى مىروند، و با وزش هر بادى حرکت مىکنند، نه از روشنایى دانش نور گرفتند، و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند.
2-ارزشهاى والاى دانش
اى کمیل: دانش بهتر از مال است، زیرا علم، نگهبان تو است، و مال را تو باید نگهبان باشى مال با بخشش کاستى پذیرد امّا علم با بخشش فزونى گیرد، و مقام و شخصیتى که با مال به دست آمده با نابودى مال، نابود مىگردد. اى کمیل بن زیاد شناخت علم راستین (علم الهى) آیینى است که با آن پاداش داده مىشود، و انسان در دوران زندگى با آن خدا را اطاعت مىکند، و پس از مرگ، نام نیکو به یادگار گذارد. دانش فرمانروا، و مال فرمانبر است.
3-ارزش دانشمندان
اى کمیل ثروت اندوزان بى تقوا مرده گرچه به ظاهر زندهاند، امّا دانشمندان، تا دنیا برقرار است زندهاند، بدنهایشان گرچه در زمین پنهان امّا یاد آنان در دلها همیشه زنده است.
4-اقسام دانش پژوهان
بدان که در اینجا (اشاره به سینه مبارک کرد) دانش فراوانى انباشته است، اى کاش کسانى را مىیافتم که مىتوانستند آن را بیاموزند آرى تیز هوشانى مىیابم امّا مورد اعتماد نمىباشند، دین را وسیله دنیا قرار داده، و با نعمتهاى خدا بر بندگان، و با برهانهاى الهى بر دوستان خدا فخر مىفروشند. یا گروهى که تسلیم حاملان حق مىباشند امّا ژرف اندیشى لازم را در شناخت حقیقت ندارند، که با اوّلین شبههاى، شک و تردید در دلشان ریشه مىزند پس نه آنها، و نه اینها، سزاوار آموختن دانشهاى فراوان من نمىباشند. یا فرد دیگرى که سخت در پى لذّت بوده، و اختیار خود را به شهوت داده است، یا آن که در ثروت اندوزى حرص مىورزد، هیچ کدام از آنان نمىتوانند از دین پاسدارى کنند، و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند، و چنین است که دانش با مرگ دارندگان دانش مىمیرد.
5-ویژگىهاى رهبران الهى
آرى خداوند زمین هیچ گاه از حجّت الهى خالى نیست، که براى خدا با برهان روشن قیام کند، یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجّت خدا باطل نشود، و نشانههایشان از میان نرود. تعدادشان چقدر و در کجا هستند به خدا سوگند که تعدادشان اندک ولى نزد خدا بزرگ مقدارند، که خدا به وسیله آنان حجّتها و نشانههاى خود را نگاه مىدارد، تا به کسانى که همانندشان هستند بسپارد، و در دلهاى آنان بکارد، آنان که دانش، نور حقیقت بینى را بر قلبشان تابیده، و روح یقین را دریافتهاند، که آنچه را خوشگذارانها دشوار مىشمارند، آسان گرفتند، و با آنچه که ناآگاهان از آن هراس داشتند أنس گرفتند. در دنیا با بدنهایى زندگى مىکنند، که ارواحشان به جهان بالا پیوند خورده است، آنان جانشینان خدا در زمین، و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند. آه، آه، چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم کمیل هر گاه خواستى باز گرد.
حکمت 148
نقش سخن در شناخت انسان (رفتار شناسى)
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: انسان زیر زبان خود پنهان است«».
حکمت 149
ضرورت خودشناسى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: نابود شد کسى که ارزش خود را ندانست.
 
حکمت 150
ضدّ ارزشها و هشدارها
(اخلاقى، اجتماعى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: (مردى از امام در خواست اندرز کرد.) از کسانى مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است، و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر مىاندازد، در دنیا چونان زاهدان، سخن مىگوید، اما در رفتار همانند دنیا پرستان است، اگر«» نعمتها به او برسد سیر نمىشود، و در محرومیت قناعت ندارد، از آنچه به او رسید شکر گزار نیست، و از آنچه مانده زیاده طلب است. دیگران را پرهیز مىدهد اما خود پروا ندارد به فرمانبردارى امر مىکند اما خود فرمان نمىبرد، نیکوکاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد گناهکاران را دشمن دارد اما خود یکى از گناهکاران است، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمىدارد، اما در آنچه که مرگ را ناخوشایند ساخت پافشارى دارد، اگر بیمار شود پشیمان مىشود، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانىهاست در سلامت مغرور و در گرفتارى نا امید است اگر مصیبتى به او رسد به زارى خدا را مىخواند. اگر به گشایش دست یافت مغرورانه از خدا روى بر مىگرداند، نفس به نیروى گمان ناروا، بر او چیرگى دارد، و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمىگردد. براى دیگران که گناهى کمتر از او دارند نگران، و بیش از آنچه که عمل کرده امیدوار است. اگر بى نیاز گردد مست و مغرور شود، و اگر تهیدست گردد، مأیوس و سست شود. چون کار کند در آن کوتاهى ورزد، و چون چیزى خواهد زیاده روى نماید، چون در برابر شهوت قرار گیرد گناه را بر گزیده، توبه را به تأخیر انداز، و چون رنجى به او رسد از راه ملت اسلام دورى گزیند، عبرت آموزى را طرح مىکند امّا خود عبرت نمىگیرد در پند دادن مبالغه مىکند امّا خود پند پذیر نمىباشد. سخن بسیار مىگوید، امّا کردار خوب او اندک است براى دنیاى زودگذر تلاش و رقابت دارد امّا براى آخرت جاویدان آسان مىگذرد سود را زیان، و زیان را سود مىپندار از مرگ هراسناک است امّا فرصت را از دست مىدهد گناه دیگرى را بزرگ مىشمارد، امّا گناهان بزرگ خود را کوچک مىپندارد، طاعت دیگران را کوچک و طاعت خود را بزرگ مىداند مردم را سرزنش مىکند، امّا خود را نکوهش نکرده با خود ریاکارانه بر خورد مىکند خوشگذرانى با سرمایهداران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد، به نفع خود بر زیان دیگران حکم مىکند امّا هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حکم نخواهد کرد، دیگران را هدایت امّا خود را گمراه مىکند، دیگران از او اطاعت مىکنند، و او مخالفت مىورزد، حق خود را به تمام مىگیرد امّا حق دیگران را به کمال نمىدهد، از غیر خدا مىترسد، امّا از پروردگار خود نمىترسد
مىگویم: (اگر در نهج البلاغه جز این حکمت وجود نداشت، همین یک حکمت براى اندرز دادن کافى بود این سخن، حکمتى رسا، و عامل بینایى انسان آگاه، و عبرت آموز صاحب اندیشه است)
<< صفحه ی قبل . . . . . . . . . . . . . . . صفحه ی بعد >>